مدیریت توانبخشی

مدیریت توانبخشی

پلی برای رسیدن به سالمندی موفق و فعال
مدیریت توانبخشی

مدیریت توانبخشی

پلی برای رسیدن به سالمندی موفق و فعال

استیفن هاوکینگ

کم نبوده اند انسان های بر جسته وموثری که به تسهیل و تسریع جریان های تاریخی بشر یاری بسیار رسانده اند. استعداد زیاد این اشخاص، توام با تلاش بی وقفه آنها  نتایجی شگرف و سترگ و دستاوردهایی با تأثیرات طولانی مدت به بار آورده است.                       


http://buzzg.com/wp-content/uploads/2010/06/Stephen-Hawking.jpg


بی تردید ماندگاری نام نوابغ بر پایه همین کوشش ها و بهره وری از هوش خود بوده است. بر همین اساس نیل به این اصل برای نوابغ مبتلا به بیماری یا ناتوانی خاصی نسبت به نوابغ دارای سلامت جسمانی، بسی سخت و دیر یاب تر بوده است. امثال این گونه افراد در تاریخ کم شمار و فهرست کردن آنها دشوار نیست. نابینایی، نقص یا قطع عضو،بیماری های مسری و غیر مسری، و غیره از جمله مواردی بود که از ابتدای زندگی یا در جریان آن گریبانگیر این نوابغ شده وبا وجود این وضعیت نا بسامان جسمانی، تکاپو و تلاش خویش را استمرار بخشیدند. در واقع اعتماد و اعتقاد آنها به توانایی های انسان، داشتن اهداف ارزشمند و امید بسیار به زندگی، سبب شد با وجود همه این کاستی ها، چنان عمل کنند که همسنگ یا برتر از

انسان های عصر خود جلوه کنند و اسوه و اسطوره جامعه شوند و صاحبان قلم در درج شایستگی های این شخصیت های تاریخی درنگ نکنند.

یکی از نوابغ معلول دنیای معاصر که در عرصه دانش شهرتی جهانگیر کسب نمود؛ پروفسور استیون ویلیام هاوکینگ Stephen William Hawking  است. وی در 1942 م در آکسفورد انگلیس دیده به جهان گشود، در سالهای اوج جنگ جهانی دوم. پدر و مادرش  محیط خطرناک لندن را ترک کرده و در آکسفورد مقیم شده بودند و در همین او زمان متولد شد. پس از جنگ دوباره به لندن؛ منطقه هایت گیت
High gate بازگشتند و استیون در همان حوالی به مدرسه رفت . پدرش پژوهشگری در رشته پزشکی بود. در 1950در مؤسسۀ پژوهشی پزشکی میل هیل Mill Hill   مشغول به کار شد و خانواده اش را به سنت آلبانس، نزدیک محل کارش نقل مکان داد. استیون در دبیرستان سنت آلبانس ادامه تحصیل داد و بنا بر نظر پدرش تصمیم گرفت به مدرسه عمومی وست مینستر West Minster  برود. اما در زمان ورودی بیمار شد و در همان دبیرستان پیشین، باقی ماند. وی در مورد دبیرستانش چنین گفته: «در اینجا به خوبی تربیت شدم، گر چه در دبیرستان وست مینستر امکانات بهتری در انتظارم بود، اما هیچگاه احساس نکردم فقدان فرصت های اجتماعی مانع پیشرفتم بوده اند».

در حقیقت معلم ریاضی اش کشف کننده استعداد او در ریاضی بود. او را به مطالعه ریاضی ترغیب و تشویق نمود. استیون هم به استمرار مطالعات خود در این زمینه مصمم شد. اما رای پدرش رد این خصوص مانع بزرگی بود و معتقد بود که او باید در رشته شیمی و در دانشگاه آکسفورد ادامه تحصیل دهد. سرانجام نظر پدر را پذیرفت.

در 1959 در امتحان بورسیه دانشگاه آکسفورد در رشته علوم طبیعی موفق شد. در این رشته اندک اندک احساس نا خوشایندی و نا رضایتی به او دست داد و با تغییر رشته، فیزیک را برگزید و در 1962 به اخذ درجه ممتاز فیزیک نائل شد . فضای آنجا خوشایند او نبود. در این مورد گفته در انجا یا دانشجوی باهوشی هستید که نیازمند تلاش نیستید و یا به رتبه چهارم اکتفا کرده و در صورت تلاش بیشتر برای کسب درجات بهتر، عنوان مرد خاکستری (که بدترین صفت در آکسفورد بود) به شما داده می شد. هاوکینگ با هدف پژوهش در زمینه نسبیت عمومیRelativity   و کیهان شناسی Cosmology به دانشگاه کمبریج رفت.                                                

زندگی وی به همین آسودگی و موفقیت نبود و در این زمان، رخدادی اوضاعش را دگرگون ساخت و تأثیرات بسیاری بر زندگیش نهاد و سمت سوی کارهایش را تغییر داد. البته این ماجرا ممکن بود برای هر کسی رخ دهد ولی کنار آمدن با شرایط تازه و تداوم حرکت رو به جلو اهمیت بیشتری دارد. در سال آخر آکسفورد هاوکینگ احساس کرد در حین حرکت نامتعادل و دچار مشکل است. در تعطیلات کریسمس 1962 به خانه بازگشت و با اصرار مادر به نزد پزشک رفت. به مدت دو هفته آزمایش های پزشکی متعددی بر روی وی صورت پذیرفت و در نهایت پزشکان بیماری اش را ای ال اس ALS یا موتور نرون
 motor neuronتشخیص دادند. این بیماری سلولهای حرکتی دستگاه عصبی را دچار آسیب دیدگی شدید می کند و توانایی های جسمی و حرکتی فرد بیمار تا حد زیادی از دست می رود.

اوضاع هاوکینگ به سرعت رو به وخامت نهاد و پیش بینی پزشکان این بود که زمان زیادی زندگی نخواهد کرد. بی شک این تصور دردناک  و شکننده بایستی شیرازه زندگی او را از هم بپاشاند و از تلاش و امید واری برای نیل اهداف پر اهمیتش باز دارد. اما هاوکینگ با همت و قدرت تصمیم گیری بالا در این شرایط دشوار خلاف این قضایا را به اثبات رساند. خود در مورد این اتفاق چنین می نویسد:

« گر چه ابرهای تیره ای سراسر آینده ام را پوشاند ، ولی با شگفتی فراوان دریافتم که اکنون بیش از پیش از زندگی لذت می برم . بنا براین پژوهش های را ادمه دادم ...».

حمایت های خانواده اش از او چند برابر شد تا بتواند در عرصه دانش زندگی فردی، کارهای خویش را پیش برد. پرستاری مخصوص او استخدام  شد تا یاریگر امور زندگی اش باشد. با وجود پیش بینی نا امیدانه پزشکان، او زنده ماند و حمله های بیماری بسیار کاهش یافت. به نظر هاوکینگ انتخاب رشته فیزیک نظری برای تحصیل و پژوهش ،خوش اقبالی محضی بود، چرا که به تمام مسایل تنها در ذهن پرداخته می شد و معلول بودن مانع این قضایا نبود.

هاوکینگ با امید تمام و شور وافر به زندگی پرداخت و عتاوه بر پیشرفت های علمی، سعی کرد زندگی اش را سر و سامانی دهد و در همه اینها معلولیت را محدود کننده و متوقف کننده نمی دانست. در 1965 با دختری بنام ژان وایلد آشنایی یافت و رابطه عاطفی عمیقی بین آندو پدید آمد. سرانجام به او پیشنهاد ازدواج داد و ژان که او را انسانی کوشا ، فکور و خوش قلب دیده بود، پاسخ مثبتش را اعلام کرد و رسماً با هم ازدواج کردند. حاصل این زندگی سوای محبت دوسویه بسیار میان آنها، سه فرزند بنام های رابرت، لوسی و تیمی بود. همسرش در پیشبرد امور زندگی و علمی هاوکینگ نقش به سزایی ایفا کرد. او برای اتمام درجه دکتری به شغلی مرتبط با رشته اش نیازمند بود و در اینجا نیز همسرش یاریگر او بود. هاوکینگ خود چنین گفته:

«بنا بر این برای نخستین مرتبه در زندگی ام به کار پرداختم و در کمال تعجب دیدم کار چقدر دوست داشتنی است».

  هاوکینگ با ارائه تز دکتری خود با عنوان «توانمندی گسترش هستی» در 1966 ،موفق به اخذ این درجه شد. در این تز قضیه راجر پن روز اصلاح شد و بر اساس نظریه نسبیت عمومی انیشتین، کارکرد سیاه
چاله ها و گسترش آنها بررسی شد. با پایان یافتن تحصیلاتش ، رؤسای دانشگاه بر مبنای استعداد و هوش بالای او  و بی توجه به وضعیت جسسمانی اش، او را به عنوان هیآت علمی دانشکده گانویل وکایوس در دانشگاه کمبریج، منصوب کردند. در ابتدا عضو پژوهشی دانشگاه بود و سپس استاد آنجا شد و به تدریس پرداخت. مدتی نیز در یک مؤسسه ستاره شناسی کار کرد ولی آنجا را ترک کرد و در 1973به دانشکده ریاضیات کاربردی و فیزیک نظری وارد شد و در 1977 استاد فیزیک گرانشی کمبریج شد. سرانجام در 1979 به سمت استاد ممتازی ریاضیات کمبریج منصوب شد و کرسی ای را که سالها پیش از آن ایساک نیوتن بود، تصاحب کرد.

هاوکینگ معلولی بود که بر اساس توانایی های وافر فکری اش در انگلستان پیشرفته، سیری صعودی داشت و به سمت های علمی ارزشمندی دست یافت . او برای استادان و دانشمندان، انسانی حاشیه ای و ترحم
برانگیز نبود بلکه وجودش مایه افتخار و مباهات بود. او نمونه کسانی است که بر دشواری ها و
ناتواناییی های بی شمار خویش چیره شده اند و پایانی برای اهداف بلند خود نمی بینند.

عمده مطالعات هاوکینگ در خصوص کیهان بود و توجه ویژه ای به نظریه نسبیت عمومی و بهره گیری از شیوه های ریاضی برای اصلاح و تکمیل آن داشت. مشارکت با راجر پن روز استاد دانشکده برک بک لندن، در این خصوص نتایج چشمگیری عایدش کرد. از 1970 مطالعه جدی و مستمر سیاه چاله ها را آغاز کرد و بر اساس نظریه های کوانتوم و نسبیت عمومی توانست اثبات کند سیاه چاله ها قادرند از خود اشعه هایی ساطع کنند و نیز عملکرد آنها را تشریح نمود. او در مورد پیدایش کیهان و انفجار بزرگ Big bang، نیز پژوهش های گسترده ای انجام داد و این رویداد را بر پایه دانش ریاضی قاعده بندی و تأیید کرد. بزرگترین دستاورد علمی اش از نظر دانشمندان؛ قاعده بندی ریاضی نظریه هارتل است. این نظریه به نظریه
بی مرزی هارتل_هاوکینگ شهرت یافت و هاوکینگ در شرحی کوتاه از نظریه چنین گفته:

«زمان و فضا هر دو  توسعه ای محدود و پایان پذیر دارند اما هیچ مرز و حدی بر آن متصور نیست. در اینجا هیچ قضیه منحصر بفردی وجود ندارد و  قوانین علمی همه جا از جمله در شروع کیهان قابل مشاهده هستند».

تداوم مطالعات علمی هاوکینگ در این عرصه ها، از او فردی شناخته شده در مراجع علمی ساخت و دانشمندان این حوزه در شگفت از تونایی های این دانشمند معلول شدند. در همین سال های پرشکوه و درخشان هاوکینگ، بیماری دوباره به سراغش آمد و بر زندگی اش تأثیری سوء و دراز مدت گذاشت و
وقفه ای در امور علمی اش نهاد. در تابستان 1985 در ژنوای ایتالیا در کرن بر اثر حساسیت به ذرات معلق دچار ذات الریه شدید و در بیمارستان بستری شد. پزشکان همسرش را ناامید کردند و
2 گفتند بهتر است دستگاه های تنفسی و قلبی او را بردارند. ولی همسرش نپذیرفت و با او را با هواپیما به بیمارستان آدن بروک در کمبریج انتقال داد.

در آنجا جراحی بنام راجر گری، عمل نای شکافی Tracheotomy را بر وی انجام داد. این عمل زندگی دوباره به او بخشید، هر چند قدرت تکلم او از بین رفت. بر خلاف تصور خیلی ها این پایان کارش نبود و این حوادث چیزی نبود که او را از پا بیاندازد. دستگاه اهدایی سنت سایزر توسط مؤسسه اسپیچ پلاس از سانی ویل کالیفرنیای آمریکا، هاوکینگ را دارای صدایی الکترونیکی نمود دوباره توانست با دیگران ارتباط بر قرار کند و این هدیه برایش بسیار ارزش حیاتی داشت. این دستگاه و کامپیوتر شخصی کوچکی بر صندلی چرخدار (ویلچر) او نصب شد که در پیشرفت کارهایش و بازگشت او به زندگی، اثر گذار بود.         

هاوکینگ در دوران حیات علمی اش تاکنون آثار بسیاری خلق نموده است که تأثیر بسزایی در توسعه دانش بشری داشته است و همین آثار نامی جاودانه و ماندگار از او بجا نهاده است. همه اینها نشانگر آن است که او بر محدودیت های خویش فایق آمده و با استفاده از استعدادش بر ذروۀ نوابغ جهان قرار گرفته است.

از او تا کنون حدود یکصد مقاله تحقیقاتی در نشریه های علمی به چاپ رسیده است. کتاب علمی «ساختار بسیط فضا - زمانSpace-Time The large scale structure of» را با یاری جورج الیس در 1973 منتشر کرد و برای اتقال دستاوردهای خود به عموم جامعه دست به نگارش کتابی با عنوان «تاریخچه زمان؛ از انفجار بزرگ تا سیاه چاله ها A brief history of time: from the big bang to black holes » نمود. پیش نویس آن پیش از بیماری اخیرش در 1985 آماده شد و بعد از سه سال وقفه، سرانجام با یاری دوستانش در 1988 به چاپ رسید. این اثر به رکورد فروش بالایی دست یافت و در 237 هفته جزو پر فروش ترین کتابها بود و رکورد پیشین که 184 هفته بود را شکست و نامش در کتاب برترین های 1988 ثبت شد . تعداد چاپ این کتاب در امریکا و انگلستان از چهل فراتر رفت و به سایر زبان های دنیا نیز ترجمه و چاپ شد. هاوکینگ جوایز و افتخارات بسیاری کسب کرد که مهر تأییدی بر توانایی های وی بود و تحسین جامعه علمی جهان را برانگیخت. به وی نشان انیشتین در 1979، جایزه CBE  در 1982، نشان طلایی انجمن ستاره شناسی سلطنتی در 1985، نشان پاول دیراک در 1987 و جایزه ولف در 1988 اعطا شد. در 1974 به عنوان یکی از جوانترین اعضای انجمن سلطنتی برگزیده و در 1989 نیز عضو افتخاری دربار بریتانیا شد. آکادمی ملی علوم ایالات متحده هم او را عضو خود نمود.

البته هاوکینگ سوای همت والا و نبوغش، از یاری همیشگی نزدیکانش بی نصیب نبود. همسر فداکار و فرزندانش پیوسته کمک حالش بودند. دانشمندان همکار او ؛ راجر پن روز، رابرت گروچ، برندون کارتر،
جرج الیس، گری گیبسون، دان پیچ و جیم هارتل و دستیارانش کلین ویلیامز، دیوید توماس، ریموند لافلام و برایان ویت و منشی های وی جودی فلا، آن رایت، چریل بیلینگتن و سومیزی در پیشبرد امور و
برنامه های علمی اش تأثیر شایانی داشتند . علاوه بر اینها پزشکان و پرستاران با مراقبت های پزشکی مرتب و ویژه در حفظ سلامتی این دانشمند معلول تلاش وافری به خرج دادند. دانشکده گانویل و کایوس، شورای تحقیقات علمی و مهندسی، بنیادهای اورهلم، مک آرتور، نافیلد و رالف اسمیت، سهم عمده ای در تأمین هزینه های تحقیقاتی و پزشکی او داشتند.

در واقع پیشرفت ها و دستاوردهای دنیای مدرن هم یاری رسان هاوکینگ معلول برای غلبه بر مشکلات زندگی و مؤفقیت در مسایل علمی اش بود. بی آنکه برآن باشیم تا استعداد برجسته او را منکر شویم، اگر او در کشوری توسعه نیافته به دنیا آمده بود، بی شک سرنوشت او به گونه دیگری رقم می خورد و دنیا از داشتن نابغه ای ارزشمند محروم می ماند. بهر حال هاوکینگ با کوشش و هوش مثال زدنی، نهایت بهره را از داشته های بالای علمی، فرهنگی و اجتماعی کشور محل زندگی خود برد و استعدادش را شکوفا ساخت و بر دانش زمان خود چیزهای زیادی افزود.


منبع: سایت جامعه معلولین ایران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد